حمله خواهند کرد ، خاطراتی که زبان آدمیزاد نمی فهمند …

لعنت به بعضی آهنگــــا
به بعضی خیابونــــا
به بعضی حرفـــا
لعنتیا آدمو میبرن به روزایی که واسه از بین بردنـش تو ذهنت ویرون شدی …

هیچ چیز ویرانگرتر ازاین نیست که متوجه شویم کسی که به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است یکی باش برای یک نفر …نه تصویری مبهم در خاطره ها

ای عشق مدد کن به سامان برسیم چون مزرعه تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار و یا یار به من یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم

هر کی با زمزمه عشـق دو سه روزی عـاشقـم شـد عشـق اون باعـث زجـر همـه دقایقـم شـد اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید همه هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید

تورا من دوست می دارم نه قدر آب دریاها
که روزی خشک می گردند شوند بیچاره ماهیها
تو رامن دوست می دارم نه قدر غنچه و گلها
که روزی پرپر می شوند بر آرد آه از دلها
تو را من دوست می دارم به قدر کهکشان و ماه انجم ها
که جاویدان بماند عشق من تا بودن آنها

اخمهای تو
بالاترین لذت دنیاست..
ای بهانه تمام لوس شدن های من ..!